بیقرار

آخرین مطالب

۱ مطلب در اسفند ۱۳۹۶ ثبت شده است

۰۸
اسفند

چهره مظلوم دوست داشتنی، نه از باب ظاهر که درونش کلی با مهربانی با تو حرف دارد...

 

سلام بر روی ماه نورانیت...

 می دانی برای دیدارت چه لحظه شماری ای می کنم. .   .

نمیدانم میدانی جایی که تو هستی محل آرامش و آرزوی من است...

خوش به حالت، حسودیم می شود...

می دانی نامت را عشق می ورزم...زیباترین نام دنیا..آن هم چنان پسنودی گرفته باشد که نور علی نور...

می دانی این عکست کجا و آن عکس آخرت کجا...

شدید به هم ربط دارد، و شدید فاصله! با این جمع اضداد چه کنم؟!

این آخری چقدر بزرگ بزرگ شده ای بزرگ بزرگ بزرگ...

چقدر دردها، چقدر شناخت نیاز لحظه ها چقدر ریشه ها سبزت کرده اند.. قد کشیده ای نه؟! رسیده ای نه؟!  او را دیده ای نه؟!

خوشا به حال جانی که ایمانش چنان راسخ شده که معنای و مفهوم و همه ی قد ایستادگی و حفاظت را عملی نمره ی بیست بیست می شود... که می نویسند برایش بهترین عروج

(آهای دولتمردان بی خیال، ببینید ابراهیم را در میان آتش)

و من چه بیچاره بیچاره ی بیچاره ام....


دست چه ظالمی ما را از تو فاصله انداخت؟!!

نمی دانم کی و کجا و چگونه چه  گرفته ای؟

کی و کجا و چگونه دل صفا داده ای؟

 چه مشق کرده ای و کرده اند  بر فکر و قلب و عمل و روح و روانت که خریدارت شده اند آن هم با چه قیمتی .......

وقتی استاد سر کلاس از تو یاد کرد دلم باز و بیشتر پر کشید.  این شیشه عطر عجب اعجابی دارد، مست می کند، آب میدهد، بیدار می کند، امتداد می بخشد...

برایم دعا کن برادر شهیدم محمد حسین.....


منتظر دیدارت: بی قرار

 



***

پ ن: بشکند و نابود شود دستهای پلیدشان که تو را اینگونه کردند... و به عشق اربابت سید الشهدا.س. چه بویی از شیشه عطر ایشان گرفته ای...............

  • بی قرار