بیقرار

آخرین مطالب
۲۳
آبان

  • بی قرار
۰۹
آبان

دلم خیلی غصه دارد.... صدای کلیپ صوتی یکی از عملیاتهای دفاع مقدس با حال و هوای درب و داغان ما آمیخته شده که صدای غصه هایمان را کسی نشنود.... تنگی بعداز ظهر جمعه مزید بر علت که همه روح را مچاله کند....همین الان کوله را پر کردم و دادمش دست دل دوست عزیزی که امروز خبر داد عزم جزم کرده دارد می رود خدمت حضرت ثارالله،سیدالشهدا.ع. و مقصدش سرزمین کربلا، چند روز قلیل به تاسوعا و عاشورا......

دلم رفت.......

با اشک و غصه های دلم بدرقه اش کردم، ندید اما گذاشتمش سر کوله ی لبریزی که قرار گذاشتم نزد حضرت ارباب بقچه هایش را دانه دانه باز کند...

محرمت خیلی کربلایی دوست جان... سلام ناتوان این دور مانده از ارباب را به محضر مولایمان برسان.....


 

  • بی قرار
۰۹
آبان

اللهم لک الحمد حمد الشاکرین لک علی مصابهم


معلم مهربان از درسهای سجده زیارت عاشورا می گفت:
*
دخترای عزیزم،
به نظرتون چرا به سجده می ریم و از خدا بابت این مصیبت عظما تشکر می کنیم؟!
*
بچه ها گوش شدند، سکوت شدند، فکر شدند...

واقعا چرا؟!
تشکر!! اون هم برای مصیبت.... !!!!!
*
 و نهایت چنین گفت آن فرزانه معلم مهربان، بخشی از درسهای سجده ی زیارت عاشورا را:

1- سجده شکر می ریم برای سپاس از نمایش ابدی خوبی و بدی

2- شکر می کنیم خدای سبحان رو در سجده ی زیارت به خاطر
بخششی که در گریه های عاشورایی
قرار داده

*
برای من هم که مستمع بودم عجب نکات ظریف و ارزشمندی بود....

  • بی قرار
۰۳
آبان

دهر بر مراد سفلگان می چرخد تا تو در کشاکش بلا امتحان شوی و این ابتلائات نیز پیوسته می رسد تا رغبت تو در لقای خدا افزون شود...

 
ای دل، شتاب کن تا خود را به کربلا برسانیم!

می گویی: مگر سر امام عشق را برنیزه ندیده ای و مگر بوی خون را نمی شنوی ؟ کار از کار گذشته است .
قرن هاست که کار ازکار گذشته است ...

اما ای دل ، نیک بنگر که زبان رمز ، چه رازی را با تو باز می گوید :‌

کلّ ارض کربلا و کلّ یوم عاشورا...


و ای دل! تو چه می کنی؟ می مانی یا می روی؟
داد از آن اختیار که تو را از حسین جدا کند ...(و از حسین زمانت.....)



شهید سید مرتضی آوینی


                                                         
  • بی قرار
۰۲
آبان


بازخوانی نامه شهید سید حسین علم الهدی در اوایل سال 56 به خواهرش:


خواهر عزیز، صدیقه

پس از اهداء سلام و درود، رسیدن به فلاح را برایتان آرزو می‌کنم.

چون در آغاز قدم گذاشتن در سال جدید از شما دور بودم و نتوانستم خود را به این راضی کنم که سال نو را آغاز کنیم و در این لحظات حساس از عمر...

*****

همسنگران بزرگوار بعد از مطالعه نامه:

- پاسخ شما به شهید بزرگوار چیه؟
- چه چیزهایی از نامه شهیدسید حسین دریافت کردید؟ و بهتون توجه بیشتر داد؟

اگر مایل بودید در این دو مورد بنویسید. مشتاق خوندنش هستیم و این که از برداشت های هم بهره بگیریم و استفاده کنیم.


  • بی قرار
۰۲
آبان

انا لله و انا الیه راجعون

ما مال خداییم...


(درسی بود که از محضر یکی از شاگردان حضرت آیت الله مهدوی گرفتم. نه اینکه ما از خداییم، بلکه ما مال خداییم)

سر کلاس درس استاد، و جسته گریخته مشاهده بعضی شاگردان با ایمان و با اعتقاد، ولایی و توانمندی که در دانشگاه عالم وارسته حضرت آیت الله مهدوی کنی تحصیل کرده بودند و تعاریفی که از ایشان می شنیدیم، غیر مستقیم ارادتمان نسبت به ایشان شکل گرفت... در کنار پرورش شاگردانی پرتوان، خدمات ایشان در مسئولیت های مملکتی که بعدها بیشتر عیان خواهد شد، و بماند نادانسته های ما از ایشان که کم نیست. 

رفتن عالمان وارسته و صبور و پایبند به انقلاب و امام و رهبری اگر بگوییم ضایعه ی جبران ناپذیر است به دور از حقیقت نیست...

خوشا به سعادتش که رهبرش بر او نماز خواند و بدرقه اش کرد تا آسمان...

به واسطه بهره گیری غیر مستقیم از ایشان از طریق شاگردان تربیت یافته مکتب این بزرگوار بر خود لازم دانسته یاد ایشان را گرامی بدارم.

و از خدای منان طلب کنیم رحم و عنایتش را که فقدان ایشان شروع سختی هایی نباشد که با وجود بودن با برکتشان، از مملکت ما دفع شده بود...

رحمت و رضوان الهی نصیبشان

  • بی قرار
۲۴
مهر

 چقدر دلت می خواهد وقتی ادب می کنی، تمام وجودت را متوجه می کنی، روبروی امام رئوفت می ایستی و دست بر سینه می گذاری و با همه ی همه ی کوچکیت در برابر بزرگی امامت متواضعانه سلام می دهی و ابر چشمانت باران هدیه می دهد به قلبت و قصد شستن زنگارهایش را دارد،

فقط  بگویی آقا جان! دلم برایتان تنگ شده بود.... فقط و فقط برای دیدنتان آمده ام نه اینکه خود آمده باشم اجازه داده اید خودم و دلم در محضرتان قرار بگیرند ببنشینند و درددل کنند....

چقدر دلت می خواهد فقط همین را از عمق جانت بگویی...

قبل از این که برسی، سنگینی چیزهایی برجانت فشار آورده، می خواهی نادیده ی شان بگیری، چشمت که به حرم امامت می افتد با وجود سنگینی بار دل، آرام می گیری، انگار روی ابرها قدم می گذاری، به دور از دغدغه های داغان کننده این دنیا، آرامش حرم احاطه ات می کند، نگاه و الطاف میزبان مهربان است این را خوب می دانی....

روبروی ضریح می ایستی خدمت امامت سلام می دهی و زیارت خاصه را می خوانی، دلت می رود سراغ درددلها و دعاها، می بینی کلکسیونی از گرفتاری ها مثل دفتری قطور جلوی چشمانت ورق می خورد، نمی شود از آنها گذشت...

اطرافیان بیمار، دوستان بیمار، مادر و پدران بیمار دوستان، سختی ها و گرفتاری های عزیزان و اطرافیان و خواهران و برادران دینی،  و چه و چه...

آخر الزمان است و دنیا بی حوصله تر از آنکه چیزی درونش درست شود...

نبودنمان در محضر اماممان.عج. ما را به چه روزی انداخته...

به فدای امام رئوف چقدر صبور است و پدرانه شنوای درددلهای ما.......

عرفه شب، مهرماه 1393


ای کاش به ما اذن زیارت بدهند

آنگاه که صاحب الزمان.عج. در حرم است...


* * * * *

پ.ن:

غصه های دنیا تمامی ندارد، سر معراجی ها به داد دلت می رسی و ذره ای مهمان بارانش می کنی، از نبودن آدمهایی که الان چقدر بودنشان را نیاز است و از دست دنیایی که بیرحمانه پیش می رود و از....

زیاد دل به تنگ می آید، کاش حرم امامم.ع. همین حوالی بود، خوش به حال دل که مسافت نمی شناسد....

  • بی قرار
۱۰
مهر

 عرفه که نزدیک می شود اضطراب وجودت را فرا می گیرد، در برزخ خوف و رجایی عمیق با دل خودت و خدایت می مانی... دست دل را به جایی نرسانی که آرامش را حتی دورادور لمس کند بین زمین و آسمان سرگردان و معلق می ماند....

عجب غبطه هم می خوری به حال حاجیانی که در صحرای عرفات در کنار امامشان .عج. دعای دلنشین و عاشقانه های حضرت سیدالشهدا .ع. با رب العالمین حضرت حق را زمزمه می کنند و خوشا خوشا به حال آنانکه می بینند و می شنوند نجوای امام غریبشان را..........

 

اِلهى! اِلى مَنْ تَکِلُنى اِلى قَریبٍ فَیَقْطَعُنى اَمْ اِلى بَعیدٍ فَیَتَجَهَّمُنى اَمْ اِلَى الْمُسْتَضْعَفینَ لى وَاَنْتَ رَبّى وَمَلیکُ اَمْرى...

خـدایا! به که واگذارم مى کنى؟! آیا به خویشاوندانى که از من بِبُرَند؟ یا بیگانگانی که مرا از خود دور کنند و گره در ابرو بیفکند و روی برگردانند؟ یا به کسانى که ضعف مرا می خواهند و خواری ام را طلب می کنند؟

حال آنکه تو خدای منی، وتویی کارساز و زمامدار من...

 

الهی!

اَشْکُو اِلَیْکَ غُرْبَتى...

مولای من! من شکوه از غربت و تنهایی و دوری ام را به دامان تو می ریزم، و در آستان تو می گریم...

 

*****

کیست تا کشتی جان را ببرد سوی نجات

دست ما را برساند به دعای عرفات

 

موسی من تو به دنبال کدامین خضری؟

گوشه ی چشم تو ابری ست پر از آب حیات

 

خوش به حال شهدایی که نمردند هنوز

که دلی دارند بشکسته تر از پیرهرات...


*****

پ.ن:

دل غبارگرفته و به هم ریخته ما و جماعتی بادردهایشان... همسنگران گرامی هر جا که دعای عرفه را زمزمه می کنید کنج کنج دعاهایتان ما را هم یاد کنید......

  • بی قرار
۱۰
مهر

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای پس از مطالعه‌ی این کتاب، به نویسندگی رحیم مخدومی در تقریظی بر آن نگاشتند:

بار دیگر موسم حج شد و وقت انس و معاشقه‌ی من با سفرنامه‌های حج. دود کبابی به ضرورت، با مصداقی از «وصف‌العیش، نصف‌العیش»؛ و «ماشاءالله کان». اما بی‌شک این یکی از بهترین سفرنامه‌های حج است که من خوانده‌ام.


برگرفته از سایت حضرت آقا

  • بی قرار
۰۷
مهر

دنیا رو با همه ی خوب و بدش

 با همه زندونیای ابدش

 پشت سر گذاشتن و رها شدن

 رفتن و سری توی سرا شدن

 واسشون تو بند دنیا جا نبود

 دنیا که جای پرنده ها نبود

 پشت سر گذشته های بی هدف

 پیش رو لشگر آرزو به صف

 تو بهشت آرزو گم نشدن

 آدم حسرت گندم نشدن

 وقتی موندن تو غبار زندگی

 پر کشیدن از حصار زندگی

 زنده موندن واسشون بهونه بود

 زندگی بازی بچه گونه بود

 یه صدا می خوندشون سمت خدا

 با سکوتشون رسیدن به خدا

ناصر فیض


  • بی قرار