بیقرار

آخرین مطالب

۴۶ مطلب با موضوع «دانه دانه های انار دل» ثبت شده است

۲۴
مرداد

گذشتن از چیزهایی (یا از دست دادن چیزهایی) و به دست آوردن چیزهایی از نوع دیگر.. نامش چه بود؟!

خیر وشرش هم بماند، ها؟!!

نه اتفاقا همه چیزش مهم است این جناب " انتخاب "

خودش، عاقبتش و حتی جوانبش...

و این انسان است که مخیر آفریده شده.......

خدا کند همگی در طول و عرض زندگی بهترین انتخاب ها را داشته باشیم به عنایتش...

انتخاب دوست، انتخاب مدرسه، انتخاب رشته، انتخاب هدف برای زندگی، انتخاب الگوهای ارزنده  زندگی، انتخاب مسیر زندگی، انتخاب سبک زندگی، انتخاب همراه زندگی، انتخاب شغل، انتخاب استاد و چراغی پرنور برای ادامه راه، و حتی انتخاب عاقبتی که انتهایش ختم به خیر باشد و مرگی شیرین (از جنس شهادت)، و انتخاب و انتخاب و انتخاب...

توکلی همراه با اعتماد و خود را به او سپردن و متوسل شدن و همت می طلبد جانا...

یادم هست با استاد بزرگوارم بحثی داشتیم و در جایی از صحبت به اینجا رسیدیم، که با اجازه از محضر شریفشان ربطش می دهم به این موضوع و با زبان خودم بیانش می کنم (اگر در انتقال صحیحش به مخاطب ایراداتی دارد لطفا عنایت بفرمایند و تصحیحش کنند)


این بسته ی زندگی n مسیر دارد که به اقتضای انتخاب هر کدامش یک خروجی خواهیم داشت که در دستگاه باری تعالی همه اش تعریف شده و چیزی خارج از ید قدرت و حاکمیت او نیست، این ماییم که با انتخاب خود یکی از خروجی ها را خواهیم داشت...

خود را به ورطه هلاکت بیندازیم، یا بیهوده سپری کنیم یا نردبانی بسازیم برای حرکت پیشرونده در مسیر یا نردبانی محکم با سرعت بالارونده عالی برای رسیدن به مقصد متعالی...

 

خدا دستمان را بگیرد و بگذاردمان در مسیر درست،  و بهترین و کوتاه ترین مسیر را نشانمان دهد و پرفروغ کند آن را برایمان در این وانفسای آخر الزمان.. که زمین ملتهب است و منتظر، و دیگر لحظه شماری می کند آن اتفاقی عظیم وعده داده شده را و شاید دیگر فرصت چندانی برای اشتباههای سنگین و حتی کمی سنگین و بازگشتی آرام  و سر فرصت به مسیر نداشته باشیم....



^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^

پ.ن:

- تغییر و انتخاب دیگر، جاهایی لازم است، جدا شدن و کندن از چیزها، عادت ها وابستگی ها، درد داردها، منتها تمرین کوچک و خوبی است برای زمانی که باید از دنیا دل کند و به قرار گاه اصلی رهسپار شد...

- در عرض یک هفته دو انتخاب مهم و کمی تا قسمتی سرنوشت ساز با دو موضوع مختلف... با زیباییها، شیرینی ها، تلخی ها، اضطرابها و دلواپسی ها و دل نگرانی هایشان هر کدام به یک شکل...

و انجام شد و هر دو گذشت... انشاالله به خیر.... یا عماد من لا عماد له! خود را به تو می سپاریم

  • بی قرار
۱۲
مرداد

این هم عضو لطیف و سرسبز خانواده ما، رایحه گلهای ظریف و سفید رویش طبعت را به لطافت می کشاند...

رایحه خوشش تقدیم شما...


******

پ.ن:

جانمازی که برایم روح دارد و حسابی دوستش دارم...

جانماز ترمه ی یکی از بچه های دوست داشتنی ام، سر نماز جماعت ها جانمازش بود، روح نماز و زیبایی حضورش در محضر مهربانترین که به جانمازش هم سرایت کرده بود نظرم را جلب کرد، منتقلش کردم با ختم به التماس دعا..

وسط جانمازش یک پارچه سبز از حرم مطهر حضرت امیر.ع.، قسمتش شده بود وقتی خودش مشرف شده بود.. قبل از رفتنش از پیش ما جانمازش را با همه موجودیش بدون کم و کاست جمع کرده، با قلب باصفا و مهربانش هدیه ام داد، قلبی چون دریا آبی و آرام مثل نام زیبایش مطهر و زلال (خدا قلب سلیم عطایش کند) و شد همراه قشنگ خلوتهایم، بین بنده و خدایش، یاس ها هم مهمان سفره آبیش شدند...

 

  • بی قرار
۰۷
مرداد

ساعت سه و نیم نیمه شب

عید فطر 1393

 

دل بی تاب بی تاب...قفل کرده همه چیز، دلتنگی رفتن و بدرقه بهترین ماه...

پای جانماز مانده ای چه کنی....چه بخوانی؟ چه نجوا کنی؟ ذهن صحیفه بی نظیر امام سجادش را می طلبد، دل تنگ تنگ تنگ است، آرام نمی گیرد...

یا اله العاصین و المشتاقین...یا ارحم الراحمین... یا ستار العیوب... به حق علی اغفرلنا و لوالدینا و للمومنین و المومنات و المسلمین و المسلمات.... الهی نجنا من النار... الهی غیر سوء حالنا بحسن حالک... الهی اشف کل مریض... سیدی... نظر عنایتت...  که هر سال ترمز ما را می کشد که آهای بنده من، من اینجایم، کجا می روی؟! این تو و این آغوش رحمت من، بیا......

و او که با محبتش منت می گذارد و تو را یک ماه میهمان خودش می کند، و شیطان این دشمن قسم خورده  انسان را به خاطرمان در غل و زنجیر می کند تا نزدیکی به خودش قشنگ تر و زلال تر اتفاق بیفتد...

ماه رمضان امسال عجیب گذشت، با گرمای هوایش با جان انسان که نشانت داد چقدر ضعیفی، حواست باشد، با همه این احوال ماه رمضان را خودش به لطفش دستت را محکم تر می گیرد..

ماه رمضان امسال  با دغدغه هایش برایت گذشت، سختی های آخر الزمان، نگرانی ها، بیماری ها،

و حتی جنگ ها و تجاوزات کوردلان غاصب و غصه های کودکان و زنان و مردان مظلوم غزه، و...

و گذشت با نبودن ما در محضر عزیزترین انسان روی کره خاکی، که اگر بودیم در محضرش دنیایمان گلستان بود...

ماه رمضان امسال گذشت، با دعای عظیم ابوحمزه اش، با دعای افتتاحش که  شبهایی با یاد او.عج. سپری کردیم

ماهی که دستم داد که دنیا هم همین جور می گذرد، لحظاتی که از دست می روند و حسرت بر دل...

خدا کمکمان کند برای ادامه راه، برای بیداری دلنشین سحرها، برای توجه بیشتر به کلام پر نورش،

کاش شیطان تا همیشه در غل و زنجیر بود، و پای نفس در لگام..

 

استاد سفارش کرده است قبل از نماز عید با دقت  قنوت نماز را با مفهومش مرور کنیم، بفهمیم چه می خواهیم و چه می خوانیم

خدا را شکر  که انتهای ماه مبارک منتهی است به نماز عید آن هم پشت سر آقایم و چقدر می چسبد...

به قول همسنگر عزیز و بزرگوارم خدا را شکر بابت نعمت آرامش در کشورم و خداکند فتنه ها رفع گردد از جهان اسلام...

 

اَللّهُمَّ اَهْلَ الْکِبْرِیاَّءِ وَالْعَظَمَةِ وَاَهْلَ الْجُودِ وَالْجَبَرُوتِ وَاَهْلَ الْعَفو وَالرَّحْمَةِ وَاَهْلَ التَّقْوى وَالْمَغْفِرَةِ

...اَنْ تُدْخِلَنى فى کُلِّ خَیْرٍاَدْخَلْتَ فیهِ مُحَمَّداً وَ الَ مُحَمَّدٍ وَاَنْ تُخْرِجَنى مِنْ کُلِّ سُوَّءٍ اَخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَ الَ مُحَمَّدٍ

...اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ خَیْرَ ما سَئَلَکَ مِنْهُ عِبادُکَ الصّالِحُونَ وَاَعُوذُ بِکَ مِمَّا اسْتَعاذَ مِنْه ُعِبادُکَ الْمخلصونَ

 

رمضان می رود و قاب نگاهم نگران

بغض محراب دلم محو وداع رمضان

بگشا دست دعا را به تمنای حضور

ای خدا ذکر همه را به اجابت برسان

 

عیدتان پر از مغفرت و رحمت و باران کرامت الهی و بسیار التماس دعا....

***************

ضمیمه:






======================
پی نوشتی با طعم درددل:
- چقدر سفارش شده ایم که در روز عیدفطر خود را به نماز آقا.حفظه الله.برسانیم و در جای دیگر اقامه نماز جماعت عید در شهر نکنیم
نماز به اقامه ولی امر مسلمین جهان حضرت آقا.حفظه الله. و نمایش عظمت مسلمانان(نه پراکندگی آنها در سطح شهر) و بقیه دلایل بماند،
در مسیر رفت همیشگی به سمت مصلا که سریع تر ما را به مقصد می رساند برخوردیم به بسته شدن خیابان اصلی اول صبحی به خاطر نماز جماعت عید مسجدی و مسیر کوتاه جند دقیقه ای، تبدیل شد به چه دور زدن عجیبی در همت غرب و... جای حکیم شرق!! و نگرانی برای رسیدن به نماز... که البته به لطف خدا به موقع رسیدیم.
کمی به این موضوع اندیشه کنیم...

- حکایت نظم بخشی به صفوف نماز و تسهیل در رفت و آمد و به خصوص خروج نمازگزاران و هدایت آنان در نماز جمعه و نماز عید با نگرش به الگو بودن رفتار و منش مسلمان ایرانی در سراسر دنیا حکایتی است که انگار درست شدنش منوط است به بعد از ظهور!!
  • بی قرار
۲۸
تیر

برای آرامش دل پریشان مان، جایی که دل سرگشته ی بیقرار را به صفا و آرامش باطنیش

هر از گاهی مهمان می کند......


بدون شرح است اما نه برای دل...




  • بی قرار
۲۲
تیر

امروز آنقدر آسمان حجم گرمایش را روی آدمها فشار می داد که در گیر و دار و سنگینیه بارش این گرمای طاقت فرسا آنچه نصیبمان شد این بود:


-          - وکان الانسان ضعیفا... و چقدر انسان ضعیف است...

  با گرمایی عطشش بیداد می کند و با سرمایی جانش به لرزه

 

-          - به یاد کربلا، سیدالشهدا و یاران صدیق و خاندان مطهرش.علیهم السلام.

 

خدای عظیم! عنایتی از سر لطف و گذشتت،  سختی های آخر الزمان را برایمان آسان فرما...


***

پ.ن:

بماند حال و فضایمان پر از نگرانی ست از سختی های روزگار، هوا هم انگار تشدیدش می کند، و هر از گاهی التهاب عظیم پشت بند چهره ی سنگینش را نشانمان می دهدو...

  • بی قرار
۲۰
تیر

جمعه ها را دوست نداری، تنگ تنگ تنگ است :(

انگار دست گذاشته اند روی حلقومت، نفست می خواهد بند بیاید...

و گویا یک چیزهایی بدجور کم است، که زمین التهابش را به رخمان می کشد..

جمعه ها ظهر به بعد انگار آتش زیر دنیا روشن می کنند! بسوز، بسوز، بسوز...

گویا نهیبت می زنند: از گیر افتادن در این دنیا بسوز، از نبودن و ندیدن او بسوز، از دستهای خالیت، از فشارهای این دنیای فانی، از ظلمهای آدم نماهای کافر و منافق و داعش و... دشمنان خدا که با جنگ سخت و نرمشان به جان جسم و فکر و روح آدمها افتاده اند، تا با توهماتشان بر همه چیز و همه جا آقایی کنند!! و...


نهیب می زنند:

کی می خواهی آدم شوی؟! 

کی بندگی می کنی؟! 

کی توجه و احساس مسئولیت نسبت به همسنگر و همنوعت صدایش بلند می شود؟!

کی له له می زنی و می دوی برای بودن عزیزترین جان و رسیدن به امامت؟! 

کی از اعماق جانت جای خالیش را عطشناک فریاد می کنی و از عظیم ترین حضورش را التماس...؟


ناز پرور تنعم را کجا توان یاری امام و ولی یش؟!

 

ته دعاهای ماه مبارک رمضان امام زمان .عج. است.......


* * *

پ.ن:

راستی اگر پراکندگی چند سطر آخر ذهنتان را آشفته کرد به بزرگواری خود عذر تقصیر بپذیرید،

به قول عزیزی ربط چندسطر آخر حرفها، دلی است.... دل می فهمد و بس

  • بی قرار
۱۹
تیر

موبه‌مو قصه را روایت کرد، داستان‌های دیگرش را هم
اتفاقاتِ محشرش را گفت، احتمالاتِ مضمرش را هم

حرفی از تلخ گفت و از شیرین، شرحی از زخم داد و از مرهم
کاسه زهرمار را آورد، طبله مشک و عنبرش را هم

موبه‌مو خواند و ما سراپا گوش... بعد ساکت نشست؛ همهمه شد:
«آخرش چی؟ چرا نمی‌گوید زندگی حرف آخرش را هم؟»



زندگی دوست، زندگی دشمن، زندگی تلخ، زندگی شیرین
شوکرانش که قسمت ما شد، تا که خورده‌ست شکرش را هم    

)
ما که همسفرگان تقدیریم، خورده‌ایم از قضا کنار غذا
قندهای محقّرش را نیز، زهرهای مکرّرش را هم)

چرخکی خورد سکه اقبال، سکه‌ها ظاهراً دو رو دارند
کی شود تا نشانِ ما بدهد اندکی روی دیگرش را هم...

از خزان از بهار بالیدم، از بدِ روزگار نالیدم
ناصحی گفت اندکی می‌باش، تا ببینیم بدترش را هم...

واعظی گفت صبر باید، صبر، تا برون آید آفتاب از ابر
بعد رفت و به آسمان پیوست، با خودش برد منبرش را هم



روزگار... آه آزمونِ بزرگ؛ و خدا از همه بزرگ‌تر است
آن‌که ایوب را کفایت کرد، می‌کشد جورِ هاجرش را هم

زندگی... آه رنجِ بی‌فرجام؛ و خدا از همه بزرگ‌تر است
بد به این زندگی بگو، اما بعد الله‌اکبرش را هم

گریه آبی‌ست ختمِ آتشِ دل؛ و خدا از همه بزرگ‌تر است
می‌برد اشک را و می‌شوید نقش‌های مقدّرش را هم


دل بریان به سیخ اگر باشد، زندگی چارمیخ اگر باشد
باید از نو نوشت: بسم‌الله، و خدا از همه بزرگ‌تر است

 

امید مهدی نژاد


  • بی قرار
۱۸
تیر

در ادامه مطلب کم کاری:

که گه گاهی سربازانش رزم دسته جمعی صبحگاهی، گاهی ظهرگاهی، عصرگاهی یا گاهی شبانگاهی! می خورند، رژه می روند و فکر ما را می لهند! باید اضافه کرد که:

خیلی جاها برای ادامه کار و زندگی هم نیاز به انگیزه هست، انگیزه ادامه، انگیزه حرکت..

انگیزه می خواهی..

(شاید نیاز به شارژ مجدد و وصل به منبع انرژی داری تا انرژی رفته باز گردد..)

 

وقتی درحال رانندگی وسط خیابان بغل دستی ات ترمز دستی را بکشد و یا دچاردست اندازهای متعدد و ناگهانی شوی، کنترل ماشین بسیار سخت می شود،

نتیجه ی بالا پایین پریدن های ماشین اصابت سر مبارک به سقف و دیواره های ماشین است، سرعت ماشین گرفته می شود، هم سرت داغان می شود هم دنده سه چهارت می پرد یک و گاهی خلاص!! و تصادف نکنی خیلی ست..بماند نگاه های اطرافیان..

سر ضربه خورده و گیج نیاز به ترمیم دارد، جان دوباره می خواهی..

و مگر لطف خدا و عنایتی شامل شود و..

بگذریم..

تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل...

  

مولای جان و دل ما! سخت است نبودنتان.....


  • بی قرار
۱۶
تیر

اَللّهُمَّ اَصْلِحْ کُلَّ فاسِدٍ مِنْ اُمُورِ الْمُسْلِمینَ

اَللّهُمَّ اشْفِ کُلَّ مَریضٍ، اَللّهُمَّ سُدَّ فَقْرَنا بِغِناکَ ، اَللّهُمَ‏ غَیِّرْ سُوءَ حالِنا بِحُسْنِ حالِکَ

اَللّهُمَّ اقْضِ عَنَّا الدَّیْنَ، وَاَغْنِنا مِنَ‏ الْفَقْرِ،

اِنَّکَ عَلى‏ کُلِّ شَى‏ءٍ قَدیرٌ


++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

عنایت همسنگران:
قرائت سوره مبارکه ی حمد برای شفای عاجل همه ی بیماران به خصوص برای چند عزیز سفارش شده

  • بی قرار
۱۴
تیر

تازه تازه!

همین یک ساعت قبل


ساعت چند دقیقه بعد از نیمه شب، بازگشت از افطاری یکی از اقوام و گذر ما بعد صد سال و اندی!! برای اولین بار به منزل این خانواده جوان!

از مقصد به سمت مبدا تازه خارج شده بودیم، ماشین شکل و صدایش عجیییب شد!، وسط راه در خیابان جلال،

دیگر ادامه مسیر ممکن نبود،ترمز و ایست در اولین مکان مناسب، لاستیک منفجربود...،

کنار نگهبانی یکی از اماکن خرید،

لطف خدا وسط وسط اتوبان نبود

و بنده خدایی که ماموریت داشت تا کمکمان باشد

و

هنوز مرام و جوانمردی در بعضی بندگان خدا نفس می کشد، هنوز نمرده است!!

تگهبان بزرگواری که با مرام و انسانیتش درخواست یاری ما را می پذیرد بدون تامل و خالصانه،

می آید و با دقت و سرعت پنچر ماشین را می گیرد،

و وقتی در کنار تشکر لسانی و قلبی ما، حاضر نمی شود تشکر نقدی را بپذیرد

"می خواهید کمک ما را به هدر بدهید؟!"

پاسخش بود با جدیت در ازای  تشکر نقدی

هنوز هستند از این جور آدمها، بدون چشم داشت و بی توقع، گمنام و آرام و راه انداز، که الهی خدا حسابی راه انداز همه ی شئونات و حوزه های مختلف زندگیشان باشد...

دعای ناقابلمان را بدرقه لحظه هایش و لحظه های خانواده گرامیش کردیم، کسی که خالصانه در این وقت شب  بی تکلف یاری گر همنوعش بود،

هنوز مرام و جوانمردی زنده است......

  • بی قرار