بیقرار

آخرین مطالب

۴۶ مطلب با موضوع «دانه دانه های انار دل» ثبت شده است

۰۹
بهمن

اخلاق گفتن چندان نداشت، دست روزگار بود یا... ! بماند سکوت هایش گاهی خیلی حرف داشت و کسی راحت نمی توانست ترجمه اش کند که کاش محرمی می یافت تا راحت بگوید...

چیزهایی را بی پرده و ساده ی ساده بیان کرده بود، با تراوش جوهر بی تاب قلم دل، ناشی از لبریز شدن بعضی مواقع. آن هم خالصانه. نخواسته بود حرفهایی باز جا خوش کند در صندوقچه نهان دل و گاهی گردگیریشان کند آن هم یواشکی. بعد گفتن جایش گوشه غار تنهایی درونش شده بود، انگار کوه کنده باشد دیگر جانی برایش نمانده بود، بخشی از انرژیش کنده شده و پر! دلش سبک و خوش نشده بود از بیان..

جنس دنیا و آدمهایش گاهی جز این را رقم نمی زند.

و آخر جای اینکه از بیانش کمی آرام بگیرد و انرژی از دست رفته دوباره احیا شود، نابود شده بود...


فقط اوست که همه جوره می شنود، می بیند و همیشه هست و دقیقا می داند چه می گویید.....



***********************************************

پ.ن:

اگر نگرفتید به گیرنده های خود دست نزنید اشکال از فرستنده است! پیامش نهانی بود...

  • بی قرار
۳۰
آذر

دنیایی که سختی هایش بیشتر و بیشتر می شود و می چربد به خیلی چیرهای دیگرش..

اتفاق و اتفاق...

نگرانی و اضطراب مدام،

اینجا، آنجا... سرت را بلند میکنی مسائل اطرافت، محل کارت، مردم، اجتماع، حتی گاهی یک پیام ساده.....

اتفاقاتی که سبب می شود چند ساعت در بیمارستان نگران عزیزی باشی...

سعی کنی به روی روح مبارکت نیاوری عمق غم را...

روزگاری تنیده...

با رفتارهای عجیب آدمهایش..که حاضرند پیچیدگی را پیشه خود کنند و صاف بودن را به کناری بیندازند و اگر مثل آنها نباشی و زبانت متراژش نباشد به اندازه آنها و کم طولانی باشد! می خواهند در زیر چرخ پیچیدگیشان له ات کنند

و... و... و...

دنیاییست...

آرامش کیلویی چند؟!!

که اگر بود بستری زلالی بود تا خوب فکر کنی، خوب عمل کنی...

تنهایی انسان،

و انسان چقدر تنهاست...

دلت  گرم نمی شود به هیچ چیزی...

خدایا مگر اماممان.عج. ........



  • بی قرار
۲۱
آذر

خیلی از دلها نزدیک اربعین و در این حماسه راهپیمایی عظیم وصف ناشدنی با پای جان در مسیر کربلایند، خوشا به سعادت آنانکه با پای جسم و جان هر دو طی طریق کردند، عاشقانه به سوی امامشان....

که

إنَّ لِقَتلِ الحُسَینِ حَرارَةً فی قُلوبِ المُؤمِنینَ لاتَبرُدُ أبَدا

شهادت حسین سلام الله علیه آتشى در دل مؤمنان درانداخته است که هرگز سرد نخواهد شد. .

و

کل ارض کربلا

و چه ارض عجیبیست این دل...

و

این راهپیمایی عظیم،

مسیری که هر بار از یک گوشه ای نگاهش کنی تو را هر بارش به یاد اینها می اندازد:

- یاد بی نوایی خودت

- یاد قیامت (و آه از غفلت ما...)

- یاد ظهور مولایمان.عج. (گویا تمرین و آمادگی جدی ست برای ظهور، دیگر خبردار را دارند می زنند، الا یا اهل عالم.... فرزند حسین.ع. ،  مولای زمانمان، طالب بدم المقتول بکربلا......

این گونه عاشقان سید الشهدا خاکی خاکی بی هیچ رنگ و منصب و مقامی به سویش می شتابند، صمیمانه در این مسیر... خارجی و ایرانی و عربی و.... غیره هم نمی شناسد، برادرانه همه در راهند، هوای هم را دارند. دلهایشان را داده اند به آقا.ع.)

- یاد اربعین سال 61 هجری

- یاد مصائب سنگین اهل بیت سیدالشهدا در یک اربعین (که اگر با همه عمق و ابعادش بخواهی تصورش کنی و بفهمیش، صد جان هم که داشته باشی همه را خواهی داد)

یاد دلهای آتشی که تا اربعین سوختند و نور اسلام را با جان های بی جانشان حفظ کردند

- یاد حضرت سید الساجدین امام سجاد.ع.

- یاد خانوم زینب کبری.س. (عمه سادات که جانمان به فدای پیامبری کربلایش)

یاد خاونم زینب کبری.س. ...یاد صبرش، یاد استواری و استقامتش... یاد سخت ترین مصائبش....

یاد بانوی بزرگواری که تشنه شناختن ابعاد وسیع وجودی اویم.....

و من درگیر اویم، درگیر او...........

 


***********************

پ.ن:

دیروز عزیز بزرگواری از کربلا پیام گذاشت ، پیام را بر گوشی به موقع و متعجبانه دیدم..خوشا به سعادتشان، شب جمعه و اربعین کربلا......کاش..........

  • بی قرار
۰۶
آذر

برایت اتفاق افتاده دنبال خودت باشی؟

شبی مانند یک دیوانه در حال خودت باشی؟

 

بدون هم قدم از پرسه های خسته برگردی

میان جاده تنها باشی و مال خودت باشی

 

شده نام و نشانت را بپرسی از کسی دیگر؟

شده در دیگران دنبال امثال خودت باشی؟

 

شده سنگ مزارت را ببینی بر سر راهت؟

شده مانند من یک عمر پامال خودت باشی؟

 

تمام شهر را در هم بریزی با غزل هایت

خودت هم بی خبر از جار و جنجال خودت باشی

 

شبی در خواب مانند کبوتر بال بگشایی

شبی آواره ی روح سبک بال خودت باشی

 

سراپا شمع باشی؛ شعله ور، از بخت برگشته

سراپا شعله ور، پاسوز اقبال خودت باشی

 

برایت اتفاق افتاده شاید مثل من گاهی

برایت اتفاق افتاده دنبال خودت باشی

...



پی نوشت:

حرف زیاد و محرم حرف ها هیچ هیچ...


اِلهى‏ لا حَوْلَ لى‏ وَلا قُوَّهَ اِلاَّ بِقُدْرَتِکَ،

وَ

لا نَجاهَ لى‏ مِنْ مَکارِهِ الدُّنْیا اِلاَّ بِعِصْمَتِکَ


  • بی قرار
۲۷
آبان

ساده ی ساده در اوج پیچیدگی های عجیب و غریب آدمها

و قصه های مات کننده و شیر و پلنگ! این دوره و زمانه و... ،

در لحظه ای دست لطافت مست کننده یک گلبرگ ظریف گلی زیبا تلاطم قلبت را می گیرد...



  • بی قرار
۰۹
آبان

دلم خیلی غصه دارد.... صدای کلیپ صوتی یکی از عملیاتهای دفاع مقدس با حال و هوای درب و داغان ما آمیخته شده که صدای غصه هایمان را کسی نشنود.... تنگی بعداز ظهر جمعه مزید بر علت که همه روح را مچاله کند....همین الان کوله را پر کردم و دادمش دست دل دوست عزیزی که امروز خبر داد عزم جزم کرده دارد می رود خدمت حضرت ثارالله،سیدالشهدا.ع. و مقصدش سرزمین کربلا، چند روز قلیل به تاسوعا و عاشورا......

دلم رفت.......

با اشک و غصه های دلم بدرقه اش کردم، ندید اما گذاشتمش سر کوله ی لبریزی که قرار گذاشتم نزد حضرت ارباب بقچه هایش را دانه دانه باز کند...

محرمت خیلی کربلایی دوست جان... سلام ناتوان این دور مانده از ارباب را به محضر مولایمان برسان.....


 

  • بی قرار
۰۲
آبان

انا لله و انا الیه راجعون

ما مال خداییم...


(درسی بود که از محضر یکی از شاگردان حضرت آیت الله مهدوی گرفتم. نه اینکه ما از خداییم، بلکه ما مال خداییم)

سر کلاس درس استاد، و جسته گریخته مشاهده بعضی شاگردان با ایمان و با اعتقاد، ولایی و توانمندی که در دانشگاه عالم وارسته حضرت آیت الله مهدوی کنی تحصیل کرده بودند و تعاریفی که از ایشان می شنیدیم، غیر مستقیم ارادتمان نسبت به ایشان شکل گرفت... در کنار پرورش شاگردانی پرتوان، خدمات ایشان در مسئولیت های مملکتی که بعدها بیشتر عیان خواهد شد، و بماند نادانسته های ما از ایشان که کم نیست. 

رفتن عالمان وارسته و صبور و پایبند به انقلاب و امام و رهبری اگر بگوییم ضایعه ی جبران ناپذیر است به دور از حقیقت نیست...

خوشا به سعادتش که رهبرش بر او نماز خواند و بدرقه اش کرد تا آسمان...

به واسطه بهره گیری غیر مستقیم از ایشان از طریق شاگردان تربیت یافته مکتب این بزرگوار بر خود لازم دانسته یاد ایشان را گرامی بدارم.

و از خدای منان طلب کنیم رحم و عنایتش را که فقدان ایشان شروع سختی هایی نباشد که با وجود بودن با برکتشان، از مملکت ما دفع شده بود...

رحمت و رضوان الهی نصیبشان

  • بی قرار
۲۴
مهر

 چقدر دلت می خواهد وقتی ادب می کنی، تمام وجودت را متوجه می کنی، روبروی امام رئوفت می ایستی و دست بر سینه می گذاری و با همه ی همه ی کوچکیت در برابر بزرگی امامت متواضعانه سلام می دهی و ابر چشمانت باران هدیه می دهد به قلبت و قصد شستن زنگارهایش را دارد،

فقط  بگویی آقا جان! دلم برایتان تنگ شده بود.... فقط و فقط برای دیدنتان آمده ام نه اینکه خود آمده باشم اجازه داده اید خودم و دلم در محضرتان قرار بگیرند ببنشینند و درددل کنند....

چقدر دلت می خواهد فقط همین را از عمق جانت بگویی...

قبل از این که برسی، سنگینی چیزهایی برجانت فشار آورده، می خواهی نادیده ی شان بگیری، چشمت که به حرم امامت می افتد با وجود سنگینی بار دل، آرام می گیری، انگار روی ابرها قدم می گذاری، به دور از دغدغه های داغان کننده این دنیا، آرامش حرم احاطه ات می کند، نگاه و الطاف میزبان مهربان است این را خوب می دانی....

روبروی ضریح می ایستی خدمت امامت سلام می دهی و زیارت خاصه را می خوانی، دلت می رود سراغ درددلها و دعاها، می بینی کلکسیونی از گرفتاری ها مثل دفتری قطور جلوی چشمانت ورق می خورد، نمی شود از آنها گذشت...

اطرافیان بیمار، دوستان بیمار، مادر و پدران بیمار دوستان، سختی ها و گرفتاری های عزیزان و اطرافیان و خواهران و برادران دینی،  و چه و چه...

آخر الزمان است و دنیا بی حوصله تر از آنکه چیزی درونش درست شود...

نبودنمان در محضر اماممان.عج. ما را به چه روزی انداخته...

به فدای امام رئوف چقدر صبور است و پدرانه شنوای درددلهای ما.......

عرفه شب، مهرماه 1393


ای کاش به ما اذن زیارت بدهند

آنگاه که صاحب الزمان.عج. در حرم است...


* * * * *

پ.ن:

غصه های دنیا تمامی ندارد، سر معراجی ها به داد دلت می رسی و ذره ای مهمان بارانش می کنی، از نبودن آدمهایی که الان چقدر بودنشان را نیاز است و از دست دنیایی که بیرحمانه پیش می رود و از....

زیاد دل به تنگ می آید، کاش حرم امامم.ع. همین حوالی بود، خوش به حال دل که مسافت نمی شناسد....

  • بی قرار
۱۰
مهر

 عرفه که نزدیک می شود اضطراب وجودت را فرا می گیرد، در برزخ خوف و رجایی عمیق با دل خودت و خدایت می مانی... دست دل را به جایی نرسانی که آرامش را حتی دورادور لمس کند بین زمین و آسمان سرگردان و معلق می ماند....

عجب غبطه هم می خوری به حال حاجیانی که در صحرای عرفات در کنار امامشان .عج. دعای دلنشین و عاشقانه های حضرت سیدالشهدا .ع. با رب العالمین حضرت حق را زمزمه می کنند و خوشا خوشا به حال آنانکه می بینند و می شنوند نجوای امام غریبشان را..........

 

اِلهى! اِلى مَنْ تَکِلُنى اِلى قَریبٍ فَیَقْطَعُنى اَمْ اِلى بَعیدٍ فَیَتَجَهَّمُنى اَمْ اِلَى الْمُسْتَضْعَفینَ لى وَاَنْتَ رَبّى وَمَلیکُ اَمْرى...

خـدایا! به که واگذارم مى کنى؟! آیا به خویشاوندانى که از من بِبُرَند؟ یا بیگانگانی که مرا از خود دور کنند و گره در ابرو بیفکند و روی برگردانند؟ یا به کسانى که ضعف مرا می خواهند و خواری ام را طلب می کنند؟

حال آنکه تو خدای منی، وتویی کارساز و زمامدار من...

 

الهی!

اَشْکُو اِلَیْکَ غُرْبَتى...

مولای من! من شکوه از غربت و تنهایی و دوری ام را به دامان تو می ریزم، و در آستان تو می گریم...

 

*****

کیست تا کشتی جان را ببرد سوی نجات

دست ما را برساند به دعای عرفات

 

موسی من تو به دنبال کدامین خضری؟

گوشه ی چشم تو ابری ست پر از آب حیات

 

خوش به حال شهدایی که نمردند هنوز

که دلی دارند بشکسته تر از پیرهرات...


*****

پ.ن:

دل غبارگرفته و به هم ریخته ما و جماعتی بادردهایشان... همسنگران گرامی هر جا که دعای عرفه را زمزمه می کنید کنج کنج دعاهایتان ما را هم یاد کنید......

  • بی قرار
۱۸
شهریور

حکیمانه ی عزیز دوست داشتنی ای بیشتر ترغیبم کرد برای قرار دادن این پست،

قشنگ می گفت و ذهن ما را هم با خود برد، سخن ارزشمندش را زینت می دهم و با اجازه اش شاخه های فکر خود را به آن می پیوندم و نهایت، برگهای جوان روییده شده اش را تقدیم می کنم به شما همسنگر بزرگوار:

مشکلاتمان زیاد اما گاهی مسئله ای بالاتر از اینها پیش می آید که همه اینها را تحت الشعاع قرار می دهد و ریز می بینی مشان و توجه می دهد به نعمت های بزرگی که چون غرقشان هستیم گاهی یادمان می رود...

از جمله نعمت امنیت...

مولای دل و جانم! لحظه لحظه عمرم فدای یک لحظه عمر شریف و با برکت شما، جااانتان سلامت و از جمیع درد و غم و اندوه ها مصون و محفوظ باشید انشاالله...

آقایم، رهبر فرزانه ام، حضور با صلابت و وجود نورانیتان و گفتارهای حساب شده و حکیمانه هایتان که دشمن شکن است و دوست متذکر و چراغ های راه، گاهی نعمت امنیت درونی و برونی را که از رایحه خوش عطر نفس پربرکتتان شامل حالمان است خوب نمی بینیم... تلنگر خوردیم که حواسمان باشد به نعمت حضورتان، به نعمت امنیتی که شکل گرفته است به تبع آن...

الهی شکر

جانتان سلامت

  • بی قرار